موقعك الحالي: صفحة رئيسية > المنتجات > خرد کردن به معنی

من آلة صنع الرمل V

مغذي الهزاز

سيور متنقلة

آلة صنع الرمل

طاحونة عمودية-LM

طاحونة T130X الدقيقة

طاحونة رايموند

MTWطاحونة شبة المنح

كسارة تصادمية

سلسلة CS كسارة مخرو

كسارة متنقلة الهي

كسارة فكية متنقلة

اسطوانة واحدة كسا

اتصل بنا

عنوان الشركة

الصين -تشنغ تشو -المنطقة الوطنية للتنمية الصناعية للتكنولوجيا المتطورة، جادة العلوم رقم 169.
الرقم البريدي 450001.

معلومات الاتصال

الاتصال: 15538087991.
البريد الإلكتروني: [email protected]
البريد الإلكتروني: [email protected]

خدمة ما بعد البيع

بعد بيع الطاحونة: 15713856500
بعد البيع: 15538087991.
عنوان البريد الإلكتروني: [email protected]

كيف تشتري منتجاتنا؟

وإذا كنتم مهتمين بشركتي وبمنتجاتنا، رحبوا بزيارتنا في شركتي أو في مكاتبنا المحلية، فيمكنكم أيضاً أن تطلبوا المشورة، وسيكون موظفونا جاهزين لتزويدكم بمعلومات عن المنتجات والمعارف التطبيقية، لا للحصول على المعدات التي تفوق قيمتها المادية فحسب، بل للحصول على خدمات دون مقابل. يمكنك المرور رسالة على الانترنتأوالتجارةاتصل بنا ويمكن أيضا الاتصال بخط الساخن الوطني للبيع:15538087991。

رسالة على الانترنت

خرد کردن به معنی

خرد کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن، خرد ساختن، کوچک کردن. smash (فعل) خرد کردن، درهم شکستن، ورشکست شدن، شکست دادن، بشدت زدن، پرس کردن، درهم کوبیدن. chop (فعل) خرد کردن، جدا کردن، بریدن، شکستن، ریز ریز کردن، غذا خوردن. reduce ...

More

معنی خرد کردن فرهنگ فارسی معین

را به واژه‌نامهٔ آزادیا برندواژهاضافه کنید. خرد کردن. فرهنگ فارسی معین. (خُ. کَ دَ) (مص م .) 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . جست‌وجوی خرد کردندر واژه‌نامه‌های دیگرنگارش ...

More

خرد - معنی در دیکشنری آبادیس

در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید دیکشنریمترجم خرد /xerad/ مترادف خرد: حقیر، صغیر، کوچک ، اندک، کم، ناجیز، شکسته، له ، ریز، ریزه درک، آگاهی، ادراک، بینش، دانایی، حکمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقیبت، هوش متضاد

More

معنی خرد کردن - لغت‌نامه دهخدا

خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن .

More

معنی خرد کردن واژگان مترادف و متضاد

خرد کردن. واژگان مترادف و متضاد. ۱. ریزریز کردن، شکستن، له کردن. ۲. درهمشکستن، نابود کردن. ۳. تبدیل کردن. جست‌وجوی خرد کردندر واژه‌نامه‌های دیگرنگارش معنی دیگر برای خرد کردن.

More

خرد (دانایی) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خرد (دانایی) ۸ زبان خِرَد ، داشتن دانش ، شعور ، فهم ، تجربه و بصیرت ، اکتسابی و نیز فهم ذاتی به همراه قابلیت کار بستن آنهاست.

More

معنی خرد شدن لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم که خرد شد ز

More

خرد کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری ...

خرد کردن، نابود کردن، از بین بردن، سربه سر کردن، محو کردن، خنثی نمودن، فنا کردن. extenuate (فعل) تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، کم کردن، رقیق کردن، نازک کردن، کم تقصیر قلمداد کردن، کاستن از، کوچک ...

More

معنی خرد 5 لغت‌نامه دهخدا واژه‌یاب

لغت‌نامه دهخدا. خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر.

More

معنی خرد کردن - لغت‌نامه دهخدا

خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن .

More

معنی خرد کردن واژگان مترادف و متضاد

معنی واژهٔ خرد کردن در واژگان مترادف و متضاد به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب 0 یک واژه بنویسید جست‌وجو در همهٔ واژه‌نامه‌ها

More

معنی خورد کردن لغت‌نامه دهخدا

معنی واژهٔ خورد کردن در لغت‌نامه دهخدا به فارسی، انگلیسی و عربی از ... خرد کردن . - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه .

More

معنی خرد - فرهنگ فارسی معین - لام تا کام

خرد 0 معنی 1 - کوچک . 2 - کم سال ، کودک . مترادف درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش متضاد كبير، بالغ، بزرگ سالم، نشكسته بزرگ، حجيم، عظيم

More

خرد شدن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد شدن - معنی در دیکشنری آبادیس خرد شدن فارسی به انگلیسی break, chip, crush, fragment, shatter, sliver, smash مترادف ها abate (فعل) کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن از، به زور تصرف کردن، خرد ساختن، فرو نشستن diminish (فعل) کم شدن، خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم

More

معنی خرد شدن لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم که خرد شد ز دبوسش ز پای تاتارم . سوزنی . سپاهی از حبش کافور می برد شد اندر نیمه ره کافوردان خرد. نظامی .

More

معنی خرد کردن جدول یاب

خرد کردن: جستجو معنی "خرد کردن" در فرهنگ حل جدول، مترادف و متضاد فارسی، فرهنگ معین، فرهنگ دهخدا، فرهنگ عمید، سره، هوشیار، دیکشنری زبان های خارجی معنی خرد کردن شهریور ۹۸ واژه های پیشنهادی نشانه های اختصاری لیست منابع اشتراک به دوستان پیوندها تماس با ما درباره ما جدول آنلاین مسابقه جدول با جایزه واژه های پیشنهادی درخواست معنی وبلاگ جدول یاب

More

معنی خرد 5 لغت‌نامه دهخدا واژه‌یاب

معنی خرد 5 لغت‌نامه دهخدا واژه‌یاب همه دقیق آوا مشابه متن آغاز قافیه خرد لغت‌نامه دهخدا خرد. [ خ ُ ] (ص ) کوچک که در مقابل بزرگ است . (از برهان قاطع). ضد بزرگ . (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). صغیر. صُغار. (بحر الجواهر). کوچک . کم جثه . (از ناظم الاطباء). مقابل کلان .

More

معنی خرد لغت نامه دهخدا پارسی ویکی

زن بی خرد بر در و بام و کوی همی کرد فریاد و می گفت شوی ... سعدی (بوستان ). - بی ادب ؛ بداخلاق . - پاکیزه خرد ؛ پاک رأی . صافی رأی : فرزند تو این تیره تن خامش خاکی است پاکیزه خرد نیست نه این جوهر گویا.

More

خردگرایی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خردگرایی. راسیونالیسم یا عقل‌گرایی یا خِرَدگرایی یا مکتب اصالت عقل (به انگلیسی: Rationalism )، به معنی تکیه بر اصول عقلی و منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار است. این واژه هنگامی که در ارتباط با ...

More

معنی خرد کردن - لغت‌نامه دهخدا

خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن .

More

معنی خرد کردن واژگان مترادف و متضاد

معنی واژهٔ خرد کردن در واژگان مترادف و متضاد به فارسی، انگلیسی و عربی از واژه‌یاب 0 یک واژه بنویسیدجست‌وجو در همهٔ واژه‌نامه‌ها همه دهخدا معین عمید مترادف فرهنگستان سره آزاد نام قرآن برند گویش علمی دیکشنری قافیه همه دهخدا معین عمید مترادف فرهنگستان سره آزاد نام قرآن برند گویش علمی دیکشنری قافیه شما واژه‌ای در دفتر واژه ثبت نکرده‌اید.

More

معنی خورد کردن لغت‌نامه دهخدا

خورد کردن . [ خوَرْدْ / خُرْدْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . - خورد کردن خرمن ؛ درهم کوفتن ساقه و سنبله و جدا کردن کاه از دانه . این عمل آن است که دانه ها را بواسطه ٔ جنجل از سنبل اخراج نموده کاه را ...

More

معنی خرد شدن لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا خرد شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ریزه ریزه شدن . بپاره های کوچک شکستن . (یادداشت بخط مؤلف ). شکستن بقطعات خرد. صِغَر. (دهار). انفراک . (یادداشت بخط مؤلف ) : سؤال منکر را پاسخ آنچنان دادم که خرد شد ز دبوسش ز پای تاتارم . سوزنی . سپاهی از حبش کافور می برد شد اندر نیمه ره کافوردان خرد. نظامی .

More

واژه یاب لغت‌نامه، دیکشنری فارسی و ...

فرهنگ لغت آنلاین، دهخدا، معین، عمید، دیکشنری فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی ۲۲ فرهنگ خرید اشتراک

More

خرد شدن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد شدن - معنی در دیکشنری آبادیس خرد شدن فارسی به انگلیسی break, chip, crush, fragment, shatter, sliver, smash مترادف ها abate (فعل) کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن از، به زور تصرف کردن، خرد ساختن، فرو نشستن diminish (فعل) کم شدن، خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم

More

معنی خرد کردن جدول یاب

خرد کردن: جستجو معنی "خرد کردن" در فرهنگ حل جدول، مترادف و متضاد فارسی، فرهنگ معین، فرهنگ دهخدا، فرهنگ عمید، سره، هوشیار، دیکشنری زبان های خارجی معنی خرد کردن شهریور ۹۸ واژه های پیشنهادی نشانه های اختصاری لیست منابع اشتراک به دوستان پیوندها تماس با ما درباره ما جدول آنلاین مسابقه جدول با جایزه واژه های پیشنهادی درخواست معنی وبلاگ جدول یاب

More

معنی خرد پارسی ویکی

خرد. [ خ ُرْ رَ ] (ع اِ) ج ِ خرید و خریدة. (از منتهی الارب ). رجوع به خرید و خریدة شود. خرد. [ خ َ رَ ] (ع اِ) درازی سکوت . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). (مص ) ساکت شدن . خریدة گشتن زن ...

More

خردگرایی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

خردگرایی. راسیونالیسم یا عقل‌گرایی یا خِرَدگرایی یا مکتب اصالت عقل (به انگلیسی: Rationalism )، به معنی تکیه بر اصول عقلی و منطقی در اندیشه، رفتار و گفتار است. این واژه هنگامی که در ارتباط با ...

More

معنی‌ ‌حکایت‌ ‌پیرایه‌ ‌خرد ...

معنی لغات حکایت پیرایه خرد: آبگیر: برکه، استخر حازم: محتاط، هوشیار عاجز: ناتوان از قضا: اتفاقا میعاد: وعده حزم: دوراندیشی زیادت: زیادی دست‌برد دیدن: مورد حمله و هجوم قرار گرفتن جافی: ستمگر سبک: به سرعت درآمدن: داخل شدن برفور: فورا، بی درنگ

More

المزيد من المعلومات

الصين -تشنغ تشو -المنطقة الوطنية للتنمية الصناعية للتكنولوجيا المتطورة، جادة العلوم رقم 169.

الاتصال: 15538087991.
      البريد الإلكتروني:[email protected]
حقوق حقوق التأليف والنشر: رقم التدوين Development Buide 10200540 -22.